آزیتا حسین زاده عطار | شهرآرانیوز، این روزها در نگارخانه اشراق حوزه هنری ۳۵ اثر متفاوت کاریکاتور به نمایش گذاشته شده است. استاد جواد علیزاده در طول حدود شصت سال فعالیتش به عنوان کاریکاتوریست حدود بیست هزار اثر کاریکاتور دارد که کارهای این نمایشگاه گلچینی از آن کارها در این سال هاست. وقتی آنها را توضیح میدهد شوقش به تک تک آثارش کاملا پیداست.
انگار خاطره زحمات و مصائب تمام آن روزها برایش تداعی میشود. هنگامی که به هر یک از آثارش میرسد، داستانهای فراوانی از رنجهای خلق آنها دارد. به گفته خودش، برخی از آثارش تحت تأثیر سینما شکل گرفتهاند، برخی دیگر از وقایع مهم سیاسی و اجتماعی دنیا و ایران الهام گرفتهاند، و اغلب با طرحهای مبتکرانهای همراهاند که مخاطب را به تفکر عمیق وامی دارند. گپ وگفتمان درباره آثار و زندگی حرفهای او را در این گزارش میخوانید.
در شلوغی روز اول این نمایشگاه که خبرنگاران و مسئولان هنری شهر و بازدیدکنندگان حتی پیش از افتتاح نمایشگاه آمدهاند تا کاریکاتورهای حال خوب کن این هنرمند محبوب کشوری را ببینند وقتی از جواد علیزاده علت برگزاری نمایشگاهی از آثارش را میپرسم، توضیح میدهد: این نمایشگاه در وهله اول علتش ساخت فیلمی از من در مشهد است که نامش «داوج پارادیزو» است و این نامی است که از برعکس کردن نام خودم جواد آمده است. دوستان از من با این انگیزه دعوت کردند که نمایشگاهی هم برگزار کنم و من چهل اثر ارائه دادم که ۳۵ اثر در این نگارخانه به نمایش گذاشته شده است.
وقتی درباره ویژگیهای آثارش میپرسم، این هنرمند کاریکاتوریست حرف هایش را این گونه ادامه میدهد: من همیشه به تنوع گزینهها خیلی توجه داشتم و سعی بر این داشتم که کارهایم چند بعدی باشد. کارهایم گاهی سیاسی، گاه خنده دار، گاه گریه دار، گاه اجتماعی، گاه فلسفی و عمیق و گاه خانوادگی است. چون باورم این است که طنز چه بخنداند و چه بگریاند، قرار است که آدم را تسکین دهد و این تسکین از هر چیزی مهمتر است. من در کارهایم هم طنز سیاه دارم و هم طنز خیلی کمدی شاد و این تنوع موضوعی همیشه از مهمترین ارکان هنرهایم است.
او درباره انتخاب موضوعهای آثار هنری اش توضیح می دهد:، چون سالیان سال در کاریکاتور مطبوعاتی نیز فعالیت داشتم، موضوع آثار من یا بحث رویدادهای داخلی و خارجی است یا علایق و برداشتهای شخصی، حتی درباره زندگی خودم است. از نظر روان شناسی میگویند شما اگر مشکلات خودتان را بنویسید، روان درمانی میشوید. من هم با این کارها، خودم را تسکین میدهم. گاهی با کاریکاتور تلخی که میکشم ممکن است یک موضوع تلخ خانوادگی باشد که تسکینی برای روح من و مخاطبانم نیز محسوب میشود.
درباره پروسه به تصویر کشیده شدن هر کاریکاتور این گونه صحبت میکند: کار فکری فرمول مشخصی ندارد. مسلما بر حسب رویدادی اتفاق میافتد. برخی سوژهها را بر اساس وقایع مهم روزمره کار میکنم، چون وظیفه هر کاریکاتوریست این است که اتفاقات مهم سیاسی روزانه اش را به زبان طنز به تصویر بکشد. طنزی هم که در کارهای ما استفاده میشود این است که بتواند در مخاطبش لبخندی ایجاد کند که هدف اصلی کاریکاتوریست هم همین است که بتواند مخاطبش را مجاب کند که به مشکلات زندگی اش بخندد.
هدف اصلی کاریکاتور بیشتر جنبه روان شناسانه آن است که به مخاطبش میگوید زندگی بی رنج و غم وجود ندارد. یک زمانی هم کاریکاتو رهایم از حال درونیام نشئت میگیرند. شاید رخدادی مهم در زندگی شخصیام داشته باشم. شاید غم درونی داشته باشم یا یک مسئله بغرنج درونی داشته باشم یا یک مسئله فلسفی ذهنم را درگیر کرده باشد که آن را به تصویر میکشم و به تسکین میرسم. او حرف هایش را این گونه ادامه میدهد: میشود گفت حسم در برخی آثار یک تجربه بشری است که من به عنوان یک انسان در این دنیا تجربه میکنم.
هر کاری که از خودم بر جا میگذارم میدانم که مخاطبان هم با آن اثر همزادپنداری خواهند کرد. کار اشک من خیلی کار غم انگیزی است که اوج غم میتواند باشد و شاید کسی که دچار غم بزرگی شده است با دیدن آن کار حالش متحول شود. کار تلخ هم جنبه روان شناسانه دارد و هم تسکین روحی. میتواند به عنوان یک تجربه بشری برای نسلهای امروز و فردا هم تکرار شود و آنها را هم به آرامش برساند.
وقتی از جواد علیزاده میخواهم نامی برای نمایشگاهش بگذارد، می گوید: شاید «طنز چند بعدی» یا این جملهای که خودم در وصف کارهایم گفتهام که «نابرده رنج طنز مصور نمیشود» میتوانست نام این نمایشگاه باشد که من خیلی تأکید داشتم به خاطر برخی نگاه ها، حتما همه مدل از کارهایم در این نمایشگاه وجود داشته باشد. این هنرمند درباره پیامی که میخواسته با این نمایشگاه به مخاطبانش منتقل کند معتقد است: شاید من نتوانم خودم را جای مخاطبم بگذارم ولی بر این باورم که مخاطبم با دیدن کارهایم دیدش به کاریکاتور تغییر خواهد کرد.
وی درباره اینکه آیا در بیان مفهوم کاریکاتورهایش در دهههای خدمتش در این هنر موفق بوده است، میگوید: من با توجه به اینکه همه زندگیام را سر کاریکاتور گذاشتم و دلی کار کردم و آدم فرصت طلبی هم نبودم و به عنوان یک کاریکاتوریست وجدان و انسانیت خیلی برایم مهم بوده است، شاید فرصتهای زیادی را از دست داده باشم و سختی زیاد کشیدهام، ولی به نظر خودم طنز ناب و اصیل و انسانی را از خودم به جا میگذارم که مطمئنم تأثیر خودش را روی مخاطب دارد. شاید اگر دوباره فرصتی برای پیمودن این مسیر پیش بیاید، باز هم همین شرایط را انتخاب کنم.
این هنرمند کاریکاتوریست درباره برنامههای آتی اش در کاریکاتور میگوید: تا زمانی که زنده باشم و ذهنم هنوز کار میکند و قلمم هست، همین سبک متنوع را کار میکنم. طنز سیاه و طنز شاد را توأمان کار میکنم. چون باور دارم که انسان تنوع طلب است. هم میخندد و هم میگرید و با هر دو تسکین پیدا میکند.
جواد علیزاده شکست را بارها تجربه کرده و بعد از خروج از آن دوران قویتر شده است. شنیدن این تجربیات با بیان شیرینش، شنیدنی است: من در زمان جنگ ماهیت رژیم صدام را در کاریکاتور هایم افشا کردم و بیکار شدم. هنوز هم معتقدم اگر کاریکاتورهای من که آن زمان در روزنامه بودم جدیتر گرفته می شد ما از نظر دیپلماسی و سیاستهای خارجی میتوانستیم نتیجههای بهتری به دست بیاوریم.
با اینکه آن زمان من خانه نشین شدم و بسیار سخت به من میگذشت باز هم برای آن روزها پشیمان نیستم. من همان زمان هم تسلیم نشدم و همه سختیها را به جان خریدم. گاهی برخی از کاریکاتورها به مجوز ارشاد نیاز داشت و کسی برای من کپی نمیکرد، من ناچار میشدم خودم کپی کارهایم را بکشم. گاهی برای دور ماندن از انتقادها به کاریکاتورهای مسائل روز، کارهای فوتبالی انجام میدادم.
مینشستم در خانه و یک نمونه را با خودکار سریع میکشیدم و نسخه دیگر که اصلیتر بود بیشتر وقت میگذاشتم. من آن قدر صبوری کردم که همه آن دورانهای بد گذشت و به روزهایی رسیدم که میتوانم به کارهایم که عاشقشان هستم افتخار کنم.
شاید در دنیا هیچ کسی اندازه من متنوع کار نکرده باشد. شاید شرایطم از نظر اقتصادی خیلی ایدئال نبود، اما مهم این است که آدم با دلش کار کند. زمانی که میخواستم به عنوان کاریکاتوریست فعالیت کنم، پیشنهادی برای مترجمی زبان به من ارائه شد.
این شغل میتوانست درآمدی چندین برابر کاریکاتوریستی در یک دفتر روزنامه برایم به همراه داشته باشد، اما من انتخابم این کار بود با حقوق نصف آن که همین نشانگر عشق من به کاریکاتور بود. من از انتخابم پشیمان نیستم.